ای پول

تو قاطع تر ز هر برهانی ای پول

 تو محکم تر ز هر فرمانی ای پول

            ***           

تویی برنده تر از تیغ و چاقو 

 تو گوی گرد هر میدانی ای پول

تو خوبی ، نازنینی بس عزیزی

تو شمع محفل رندانی ، ای پول

            ***            

تو ما را  هم به رقص آورده بودی!

تو ساز و تمبک میدانی، ای پول

عکس: مراسم عروسی در روستایی قبل از جنگل گلستان، مسیر مسافرت!، شهریور 91

پی نوشت: کامنت یکی از دوستان:

دوشنبه 29 مهر1392 ساعت: 20:26توسط:ماه خراسان
سلام بسیار عالی بود
اما این مطلب مرا باور کن
یک کاسکو دارم 250 گرم وزن دارد
معرفتی در این پرنده دیده ام که اگر تمام ثروت دنیا را به من بدهند محال است آن را با آن ثروت عوض کنم
هرگز تا به امروز برای پول برای کسی شعری نسروده ام
و جالب است اگر با شاعری برخورد کنم که شعری زیبا سروده باشدقطعاً هدیه ای به او تقدیم خواهم کرد کما اینکه بعد از شعر خوانی عزیزی که شعرش بسیار به دل نشست تنها چیزی که در آن لحظه در اختیار داشتم یک انگشتر نفیس عقیق بود که فوراً به او هدیه کردم
مجتبی جان تمام جنگ ها و جنایت ها برای سه چیز است:
زور
زر
زن
ومن هر زور و زری داشتم به همسر پاکدامنم بخشیدم.
فردا پست ویژه غدیر خم مرا بخوان و حتماً نظر جامع خود را نسبت به اشعار و گفته ها بیان کن.


پاسخ: در جواب کامنت طارق عزیز هیچی نمیشه گفت. تمام قد باید ایستاد و درود فرستاد.
طارق عزیز این پست رو از این بابت گذاشتم که دیروز با یه فرد خاص صحبت میکردم.
جانباز شیمیایی (حنجره اش مشکل دار بود) که 3 ساله در محل کار همیشه میدیدمش و نمیدونستم جانبازه. یک ساعتی با هم حرف زدیم از اینکه در خونه 55 متری زندگی میکرده زمانی که کلی از زمینهای جهاد دستش بوده و ماموریت تقسیم اونها رو بر عهده داشته. تا حالا یه ریال هم از بنیاد شهید و ایثارگران نگرفته و برای بچه هاش هم نگرفته. یعنی بچه هاش هم نخواستند. میگفت خانمم هزاران سال نوری از من جلوتره و هیچوقت از بعد معنویت بهش نمیرسم. میگفت صبح با صدای قران بچه هام بیدار میشم. میگفت داداشم روی زانوم شهید شد در حالی که بچه اش 5 روزه بوده، میگفت بچه داداشم هم تاحالا نرفته بنیاد و الحمدلله اوضاش خوبه. روحیش خوب بود. آرامش داشت. تو این سه سالی که من باهاش همکار بودم همیشه لبخند رو رو صورتش می دیدم. اینایی که گفت رو تازه به زبون آورده بود. تو زندگیش خدا بود، پول هم بود ولی رنگ دیگه ای داشت، صبغه الله
 وب سایت   ایمیل
ای پول

عید قربان

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.

این عکس آرشیوی مال 8 سال پیشه. کیفیتش پائینه.

نظرتون در مورد نفر شماره 1 چیه؟ (فیگور، شخصیت، حسش)

عکس: زمستان 84، خراسان جنوبی، روستای فتح آباد

سینما پارادیزو

به انتظار اکران کدام فیلم اینچنین آرام بر روی صندلی قبر نشسته ای؟

فیلم دراماتیک پایان یک زندگی؟

عکس: قبرستان نزدیک امام زاده یاسر ناصر، طرقبه مشهد، شهریور 92

معنی حدیث داخل عکس: «خدايا زمين را بر آنها وسيع بگردان، روح آنها را به مقام قرب خود نزديك كن، آنها را به رضوان خود برسان، تنهائى آنها را از رحمت خود برطرف گردان و ناراحتى و وحشت آنها را با انس دادن به درگاه خود پايان ده، همانا تو بر هر كارى توانمند هستى»

یه پست بدون عکس (در مورد پست قبل)

قبل از هر چیزی بگم من شماره 3 هستم که فقط قاسم و عمران عزیز درست حدس زدن، حدس که نه، چون منو میشناختن درست گفتن.

نکته ای که واقعاً برای خودم جذاب بود اینه که منه وبلاگ (یعنی مجتبی که در محیط وبلاگ میشناسید) مثه اینکه با خودم یه تفاوتایی داره. شاید نشون میده من در محیط مجازی دارم تظاهر میکنم، شاید یه نقابی دارم که هر وقت میخوام مطلب و پست جدید بذارم اون نقاب رو میزنم و آپدیت میکنم. این برام آلارم هشدار بود.

و اما شماره 5 که دوست خوبم مصطفی است و بیشتریا به اون رای دادید به شدت از لحاظ شخصیتی شبیه هم هستیم و این باز منو یه کم امیدوار کرد.

واسه من جالب بود که دنیای مجازی میتونه چه دنیای خطرناکی باشه، چه راحت میشه با یه نقاب جدید و یه شخصیت مجازی در این محیط زندگی کرد. چقدر میشه راحت سر دیگران کلاه گذاشت.

دوستان خوبم که تا الان با ما همراه بودین، خیلیییی ممنون. با توجه به این پست یکی ازوظایف ما میتونه آگاه سازی افراد دور و برمون از این محیط جذاب و به شدت گول زننده و حتی خطرناک باشه. تا میتونید به اطرافیان و خانواده هایی که دوستشون دارید هشدار بدین و سعی کنید آگاهیشون رو بالا ببرید.

مرکز ثقل

به یاد خاطرات دانشجویی:

بر  مرکز ثقل   این  جهان   "ما" هستیم

این "ما" ست که حل این معما هستیم

تکیه     بدهید    دوستانم     بر       هم

وقتی که  کنار   هم،   چه زیبا  هستیم

راستی حدس بزنید کدوم یکی من (مجتبی) هستم.

عکس: مسافرت با دوستان،خلیج گرگان، اسفند 85


نتیجه نظرسنجی دوستان:

شماره
 عکس

تعداد رای دوستان

1

2

2

2

3

2

4

4

5

7

6

1

دریا!!

1


یه پلاک

عشق     يعني    يه  پلاك
كه زده بيرون  از دل خاك
عشق    يعني   يه   شهيد
با لبهاي تشنه  سينه چاك

عشق   يعني    يه   خبر
خبر      يه مفقود الاثر
عشق    يعني     يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك


عکس ها: نمایشگاه دفاع مقدس، تهران، مهر 92

پادشاه فصل ها

پائیزانه (1):

من متولد پاييزم!

فصل ِ رنگی عشق

فصل ِ افتادن ِ برگ

فصل ِ تولد ِ رنگ!

پائیزانه (2):

تلخ است که لبریز حقایق شده است

زرد است که با درد موافق شده است

عاشق نشدی و گر نه می فهمیدی

پاییز بهاری است که عاشق شده است

پائیزانه (3):

سومین فصل سال یعنی من / آرزوی محال یعنی من

یک غزل عاشقانه یعنی تو / مثنوی های لال یعنی من . . .

عکس ها: باغ شاهزاده، ماهان کرمان، پائیز 88